خواب دیدم که تو گم گشتی و پیدا نشوی
بخت من بین که تو در خواب هم از ما نشوی
روزگاری است پر از حادثه ی بی معنی
حاصلی نیست، تو در حادثه معنا نشوی
راه بندان دلت راه به این خسته نداد
در رحمت شده ای هیچ به ما وا نشوی
من تو را باز در این کوچه فردا دیدم
سال ه ا رفت زمان و ، تو ،حالا نشوی
آن چنان خویش به دوری حقایق بستی
در خیال ام ،لحظه ای همدم سیفا نشوی
عناوین یادداشتهای وبلاگ