سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جدا شد یکی چشمه از کوهسار*** به ره گشت ناگه به سنگی دچار

 

به نرمی چنین گفت با سنگ سخت*** کرم کرده راهی ده ای نیکبخت

 

گران سنگ تیره دل سخت سر*** زدش سیلی و گفت : دور ای پسر !

 

نجنبیدم از سیل زورآزمای ***که ای تو که پیش تو جنبم ز جای !

 

نشد چشمه از پاسخ سنگ ، سرد*** به کندن در استاد و ابرام کرد

 

بسی کند و کاوید و کوشش نمود*** کز آن سنگ خارا رهی بر گشود

 

ز کوشش به هر چیز خواهی رسید*** به هر چیز خواهی کماهی رسید

 

برو کارگر باش و امیدوار ***که از یاس جز مرگ ناید به بار

 

گرت پایداری است در کارها*** شود سهل پیش تو دشوارها


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 از...   


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ